نمیدونم دیگه واقعا برام مهم نیست آینده ام چطوری باشه یا چون سرم گرمه فکر تنهایی نمیاد تو ذهنم
فکر میکنم سفت و سخت باید به کارم بچسبم و با کارم ازدواج کنم! وقتی بهش فکر میکنم اونقدرام بد نیست... اسما که چند وقت پیش قول داده بود بهمن میریم هرمز رسما منو پیچوند منم بیخیالش شدم، فکر کنم هنوز وقتش نشده برم، دیگه هیچ کس برام مهم نیست، یخ بودم بدتر میشم
یادداشت های یک دختر منوجانی...برچسب : نویسنده : 2manoojan20f بازدید : 79