سه سال پیش یه اشتباه بزرگ کردم...کنجکاو بودم...شیطون بودم...فقط همین...فقط همین باعث شد آدم اشتباهی رو راه بدم تو زندگیم....که بعدش روزی صد بار از خدا بخوام مهرشو از دلم نه...عشقشو از سرم بندازه....تو این سه سال چی به سر غرور اومده خدا میدونه...منِ الانم جرات روبرویی با خودِ سه سال پیشمو نداره...انقدر که روحم آزاده بود....انقدر که غرور خوبی داشتم....ا خودِ الانم متنفرم... از اینکه روحم داره واق واق میکنه...وگرنه دیگه عاشق نمیشدم دیگه از کسی خوشم نمیومد اینا همش بخاطر ضربه روحی که خوردم متنفرم از خودم لجن شدم
یادداشت های یک دختر منوجانی...برچسب : نویسنده : 2manoojan20f بازدید : 104