یادداشت شماره55

ساخت وبلاگ

دو سه روز پیش دکتر درمانگاهمون اومده بود پایش مثلا...وقتی اومد تو بهش سلام کردم اونم یه سلام سریع کردو از جلو در رد شد رفت اتاق بعدی....بعد از چند دقیقه اومد تو اتاقی که من بودم ، منم پشت سیستم بودم ، اومد جلو منم پا شدم که اون پشت سیستم بشینه رفت تو بخش مراقبت هایی که اون روز انجام داده بودم گیر داد به یکی که چند دقیقه پیش اومده بود گفت این مریض تب مالتیه اصلا میدونستی تب مالت داره گفتم نه گفت پس چجوری مراقبتاشو انجام دادی گفتم چه ربطی داره تن سنجی و مراقبت از نظر سلشو انجام دادم از کجا باید می فهمیدم تب مالت داره گفت اگه باهاش حرف میزدی میفهمیدی، اینجا بود که فهمیدم دوباره پریود مغزی شده داره الکی گیر میده، بعد که دید من اصن محلش نمیدم بدتر جری شد گفت من اصلا کاری به سن و سالت ندارم ولی وقتی رئیس مرکز میاد باید از سرجات پاشی به هر حال رفتارت خوب نیست گفتم شما از جلو در رد شدی گفت منظورم اون موقعی بود که اومدم تو اتاق هیچی نگفتم اینقد پشیمون که اون موقع بهونه تراشی کردم واقعا راست میگن دکترا مخصوصا دکترای طرحی یه مشت عقده ای بدبختن، دلم براش میسوزه تو زندگی هیچی نداره درس خونده دکتر شده فکر کرده دکتر بشه یه عن خاصی هست در صورتی که همون عنه فقط...باید اونقدر آدم بزرگی بشی که بقیه بهت احترام بزارن نه اینکه احترامو از بقیه گدایی کنی، چون بقیه همکارا هر جا این میره خانم دکتر خانم دکتر از دهنشون نمیفته هی جلوش خم و راست میشن اینم فکر کرده چه گوهی هست حالا، من که اصلا براش احترامی قائل نیستم چون از همون روز اول شناختمش غرور و تکبر از تک تک سلولاش میباره ...وقتی تو خونه بهداشت قبلی بودم وقتی برای اولین بار اومد اونجا داشتیم کار میکردیم میز شلوغ بود شروع کرد به دستور دادن، دفترارو ببرین از اینجا صندلیا رو بیارین اینجا ، انگار خودش چه گوهیه که دستور میده ، یا مثلا ماه پیش که اومده بود اینجا خدا میدونه بیست سی نفر تو اتاق بودن ، یکی از مراجعه کننده ها گفت فشارمو بگیر با یه تعجب خاصی گفت من فشار بگیرم؟ من فشار نمیگیرم ! حالا انگار اگه بگیره چیزی ازش کم میشه من فشار همه رو گرفتم گوشام درد میکرد صندلیا رو جابجا کردم خدا میدونه چقدر داغون شدم اون روز ... ازش بدم میاد فقط 6 روز دیگه بگذره تموم میشه میرم از اینجا، امیدوارم تو زندگیم هیچ وقت دیگه نبینمش مغرور چندش

یادداشت های یک دختر منوجانی...
ما را در سایت یادداشت های یک دختر منوجانی دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 2manoojan20f بازدید : 103 تاريخ : شنبه 26 مرداد 1398 ساعت: 22:06